درباره خروس جنگی
سالها پیش از این (۱۳۲۷ خورشیدی) وقتی که «جلیل ضیاپور»ِ جوان با پایان گرفتن تحصیلاتش در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس به ایران بازگشت، در همان روزهای اوّلِ حضور، انجمنی را بنا نهاد تا مجمعی پیشرو برای طرح مبانی و اصولِ هنر نو به خصوص تئاتر، موسیقی، ادبیات و نقاشی در ایران معاصر باشد. «ضیاپور» با همفکری دوستانش نام «خروس جنگی» را برای این انجمن برگزید و در توجیه این انتخاب گفت: «نامش را خروس جنگی گذاردم به این دلیل که هیبت زیبا و رنگین خروس به نقاشی نزدیک است و خودش نیز مظهر جنگ و مبارزه است» آری! خروس جنگی محکم و مهاجم است و در فرهنگ عامه ی ایرانی ها نماینده ی فرشته بهمن و به عنوان طلایه، همواره وظیفه اش بیداری مردم بوده است. پس انجمن خروس جنگی به نیّت مبارزه تا بیداری شکل گرفت و چند هدف را دنبال کرد: ۱. روشنگری و آشنایی مردم و هنرمندان به درست اندیشی در هنر. ۲. روشنگری اذهان نسبت به هنر نو. ۳. مبارزه در برابر کهنه پرستی و سنت گرایی به دور از واقعیات زمانه. خود ضیاءپور در این خصوص میگوید: «من خواستم (با انجمن خروس جنگی) هویّت ملی مان را با الهام گیری از مواریث خود، به دنیای نو وارد کنیم بی آنکه مقلّد باشیم و یا این که بگذاریم مقلّد باشند، و این حرکت از روی هدف و بنیادین بود نه یک جنگ سلیقهای.» «خروس جنگی» ها مجلّه ای را نیز به همین نام منتشر کردند که در آن شعری از «فرخی سیستانی» به عنوان شعار انجمن بر گزیده و درج شد. شعری که می گفت: فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نو آر که نو را حلاوتی دگر است…
البته بعدتر نیما هم آمد و به نشانه ی همکاری با مجله که رسانه ی انجمن بود، شعر «شهر صبح» را برای مطلع شماره ی اول «خروس جنگی» سرود که همان جا منتشر شد؛ قوقولی قو، خروس میخواند از درون نهفت خلوت ده، از نشیب رهی که چون رگ خشک در تن مردگان دواند خون میتند بر جدار سرد سحر میتراود به هر سوی هامون … قوقولی قو، بر این ره تاریک کیست کاو مانده، کیست کاو خستهاست؟. این گونه شد که «ضیاءپور» و انجمنی که تحت عنوان «خروس جنگی» بنیان گذارده بود همواره به عنوان سردمدار نوگرایی و اشاعه دهندهی هنر مدرن مطرح بود و خود هم آغاز کننده ی نقد هنری در ایران شد. «ضیاءپور» در این زمان در چهار جبهه به مبارزه پرداخت: ۱٫مقلدان شیوههای گذشته ۲٫ مدرنیستهای بیریشه برگشته از خارج ۳٫ واپسگرایان تودهای ۴٫ پیگیران روش کهنه اروپایی. سعی او بر این بود که با تکیه بر ظرفیت فرهنگ بومی، هویت ایرانی را حفظ کند اما با زبان جهانی سخن بگوید و آن را عرضه دارد و در نهایت فرهنگ ایرانی خویش را تعالی بخشد. که این گونه شد و «خروس جنگی» در تمام روزهای حیاتش و بعد از آن در شمایل «پنجه خروس» و «کویر» در هوایی تازه فریاد برآورد و تازه گی آفرید.
حالا این جا، بعد از گذشت این همه سالِ در سکوت، «خروس جنگیِ جوان» دوباره گردن افراشته است. ایستاده است بر دوش خروس جنگی های پیر به تماشای افقِ دور دست. درست از همان جا که «جلیل ضیاپور» به قصد گشودن راه تازه، بال گشود و جهان را در نوردید. این بار اما «خروس جنگی» آمده است تا در جهان نو با ابزار نو سخن بگوید. سخن بگوید از هرچه که بوی تازه گی دارد یا که کهنه است و باید تازه شود. نزدیک صبح است و «خروس جنگی» باید که بخواند. و می خواند…